دل نوشته

باور....

نسترن · 12:20 1399/08/18

من هنوز هم باور دارم...


عاشــق که باشے...


میتوانے صدا را بغل کنے...


ببــوسے...


و نـــوازش کنے...


عاشــق که باشے


صدایش میشـود مرحمے


بر زخــم جــاده ها..

 

بی اجازه دوستت دارم


چشم از تو


      اشک از من


دل از تو


درد از من


      قلب از تو


طپش از من


       نفس از تو


مرگ اگر باشد آن هم از من!!!

🤗با سلام خدمت تمامی بازدید کنندگان عزیز میخواستم بگم که لطفا نظرتون رو خصوصی

🤷‍♀️نفرستین چون من نمیتونم جوابتونو توحالت خصوصی بدم

همین ....روز همگی خوش فعلا

 

 

حرف

نسترن · 17:40 1399/08/11

چه کنم حرف نگفته زیاد دارم

 

ولی مثل حرف توی دلم ماندی

 

ﺩﺭ ﮐﺎﻓﻪ ﮐﻨﺞ ﺩﯾﻮﺍﺭ

 

ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ

 

ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﻗﻬﻮﻩ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﯾﻢ !

 

ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ 

عشق

نسترن · 08:52 1399/08/10

وقتی دستت تو دست عشقته


و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده…


بی تفاوت از این فشار رد نشیا


داره باهات حرف میزنه


میگه دوستت داره!


میگه هواتو داره!


میگه حواست به من باشه!


میگه حواسش بهت هس!


میگه تنها نیستیا!


❤❤این یعنی نهایت آرامش❤❤

هی روزگــار . . .

 

ﻋﺸـﻖ ﯾـﻌـﻨـــــــﯽ…!


ﺍﻧـﻘـﺪﺭﺣـﺴــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود


ﻣـﯿـﺸـﯽ ک ﻫـِﯽ میگـردی دنبـال یه بهــونـــه …


ﺗـﺎ قهر کنی و اون نازتوبکشه وحرصـش دربیاد و بگـه پـدرمودرآوردی

 

تویه الــف بچـــه ی دوســت داشتـنــــــــــــی!!!!

 

دلی پرازحرف

نسترن · 18:00 1399/08/06

باران بهانه بود

 

تا تو زیر چتر من

 

تا انتهای کوچه بیایی

 

ودوستی مثل گلی شکوفه کند

 

 


اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.


اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.


اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی   را ناامید نکنی.


امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که   داری!


خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !


اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست   می آوریم.


دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم.


دوباره می خریم و دوباره می خندیم.

 

 

کوه درد

نسترن · 19:23 1399/08/05

 

ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨـﯽ :
ﺍﻣﺸﺒــﻢ ﻣﺜــﻞ ﺷﺒــﺎﯼ ﺩﯾﮕـﻪ


ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸـــﯽ


ﺁﻫﻨﮕــــ ﺑــﺰﺍﺭﯼ ﻭ ﺑـﺎﺯﻡ ﻓﮑــﺮ ﮐﻨــﯽ


ﺑـﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾـــﯽ ﮐــﻪ ﺑﺎﻫــﻢ ﻣﯿﺰﺩﯾــم…


به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ خیلی همراهم بودی….


به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ حتی یه نگاهش برات یه دنیا ارزش داره…


به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ چقدر باهم دعوا کردیم و آشتی کردیم…


به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ کلی حرف توی دلت میمونه و نمیتونی بهش بگی…


ﺑﻪ ﺍﯾﻨـﮑـﻪ….


لعنت به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ ها….


ﻭ ﻣﺜـــﻞ ﻫﻤﯿﺸــﻪ ﭼﺸﻤــﺎﺕ بایــد ﺗﻘﺎﺻـــ ﭘﺲ ﺑـــﺪن…

 

 

کــآش فقـــط بودی . . .


وقتی بغـــض میکردم . . .


بغلــــم میکردی و میگفتی . . .


ببینــــم چِشــآتو . . .


منـــو نیگــــآ کُن . . .


اگه گریــــه کنی قهر میکنــــم میرمــــ.. .

 

دلم برای توئی تنگ است

که نمی‌ دانی

که نمی‌ پرسی حال دلت چطور است ؟

 

که من بگویم:

 

تو که هستی خوب است

 

عالیست بهتر از این نخواهد شد

 

دلم برای توئی تنگ است  که آرام خوابیده‌ا ی

 

و نمی‌ دانی چه عذابیست به شوق دیدنت در خواب؛

 

بی خواب شدن یعنی چه

 

همه جا هستی 

 

در نوشته هایم

 

در خیالم

 

در دنیایم

 

تنها جایی که باید باشی و ندارمت، کنارم است

 

 

نه هوا سرد نیست

 

سرمای کلامت دیوانه ام می کند

 

بی رحم ! شوق نگاهم را ندیدی؟ 

تمام من به شوق دیدنت پر میکشید

 

ولی همان نگاه بی تفاوتت

 

برای زمین گیر شدنم کافی بود